۲٫۳٫۲٫۲مقدمات در مورد جنبههای فرایند یک کار تصمیمگیری فاز کلان
جنبههای تشکیل یک تلاش مشترک به طرق مختلف بر روند تعامل اجتماعی تأثیر میگذارد. ما رویداد «تخصیص» را بهعنوان راهبری به فرایند مشارکتی تعامل اجتماعی در نظر میگیریم. دو مقدمه (P4 و P5) برای درک پویایی تعامل اجتماعی مشارکتی در زمینة استفاده از PGIS مهم هستند (جدول ۲٫۲ را ببینید).
فرض ۴: تخصیص تأثیرات بر پویایی اجتماعی تأثیر میگذارد و تعامل بر حسب فرایندهای گروهی توصیف شده است.
PGIS برای تأثیرگذاری بر نحوة تعامل یک گروه طراحی شده است. نحوة تخصیص قابلیتهای PGIS میتواند تعامل گروهی را تسهیل کند؛ همچنین، میتواند مانع از تعامل شود. به نظر میرسد بسیاری از فرایندهای عمومی- خصوصی، شامل فازهای تحلیلی و مشورتی هستند (استرن و فاینبرگ ۱۹۹۶). ویژگی تجربی چنین مراحلی با توجه به فناوری PGIS بهتازگی شروع به بررسی جزئیات کرده است (جانکوسکی،نییرجس،۲۰۰۱) با این حال، بهطور کلیتر در انجام این نوع تحقیقات، مهم است که تشخیص دهیم حداقل چهار سطح تجمعی «تعامل اجتماعی»، از اینرو HCHI، میتواند تحت عنوان «مشارکت» توضیح داده شود: ارتباطات، همکاری، هماهنگی و همکاری در سطح پایة مشارکت. افراد برای تبادل نظر بهعنوان فرایند اساسی تعامل اجتماعی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. در زمینههای تصمیمگیری عمومی، انجمن سنتی یک جلسة عمومی برای تعامل ارتباطی فراهم میکند؛ اما تنها در ابتداییترین سطح. نقطهضعف وارده برای چنین جلساتی، زمانی است که نظرات «واقعاً سازنده» مورد نظر باشد (رن،۱۹۹۸،اپرمن،شدر).در سطح بعدی تعامل اجتماعی، ایجاد بر روی مجموعهای از ایدههای توسعهیافته از طریق ارتباطات اساسی، میتواند بهعنوان تعامل مشارکتی در نظر گرفته شود. شرکتکنندگان در یک فعالیت تعاونی، هرکدام موافقت میکنند که مشارکتی را انجام دهند که میتوان آن را مبادله کرد، اما هریک میتوانند نتایج تعامل را با خود از بین ببرند و بر اساس نتایج به صلاح خود عمل کنند؛ بدون اینکه نیازی به تعامل بیشتر باشد. یک تعامل هماهنگ، تعاملی است که به موجب آن، شرکتکنندگان موافقت میکنند تا همکاری کنند؛ اما علاوه بر این، آنها موافقت میکنند که فعالیتهای مشارکتی خود را برای منافع متقابل و همافزایی ترتیب دهند. تعامل مشارکتی، تعاملی است که به موجب آن، شرکتکنندگان در یک گروه توافق میکنند که بر روی همان کار (یا زیر کار) بهطور همزمان یا حداقل با درک مشترک از یک موقعیت به شیوهای تقریباً همزمان کار کنند(راشل و تیسله،۱۹۹۵).. با کار مشترک، شرکتکنندگان همافزایی ایجاد میکنند و هریک با حس همافزایی، به نحوة تصمیمگیری دست مییابند. بر اساس دانستن اینکه شدتهای متفاوتی از تعامل وجود دارد، یک سؤال مرتبط این خواهد بود: «در طول شدتهای مختلف مشارکت که به نظر میرسد فرایند تحلیلی- مشاهدهای را تسهیل میکنند، چه نوع ساختارهای اطلاعات جغرافیایی اختصاص داده شده و به نظر میرسد کدام ساختارهای اطلاعاتی مانع از این فرایند میشوند؟»
اینکه گروهها چگونه کار مشارکتی خود را مدیریت میکنند، احتمالاً تابعی از قابلیتهای ساختاری برای مدیریت تعامل است؛ هم در یک محیط غیررایانهای و هم در یک زمینة رایانهای (جساپ و والاچیچ ۱۹۹۳، چانگ و پارک ۱۹۹۸). بخشی از این قابلیتها به فعالیتهای مدیریت جلسه، بهعنوان مثال تنظیم دستورکار و تکنیکهای ارتباطی، هدایت میشود؛ در حالی که سایر قابلیتها بر روی تکنیکهای تجزیه و تحلیل جغرافیایی و نمایش گروه فعال تمرکز میکنند. بر اساس چنین یافتههایی، سؤالات مربوطه میتواند پرسیده شود: «تخصیص انواع ساختارهای شرکتکننده در گروه، چهتأثیری بر روند گروه دارد؟ آیا یک فرایند باز نسبت به یک فرایند دسترسی بسته، ارتباطی با انواع اطلاعاتی دارد که در طول فرایند پردازش میشوند؟
فرض ۵: فرایندهای گروهی بر انواع تأثیراتی که طی آن فرایندها پدیدار میشوند و تأثیرات نوظهور آنها تأثیر میگذارد. تصاحب تأثیرات
فناوری GIS همیشه بهعنوان پایه و اساس قابلیت یکپارچهسازی دادهها برای مسائل پیچیدة جغرافیایی مطرح شده است (کاون،۱۹۸۸). یکپارچهسازی دادههای GIS، نقش عمدهای در ایجاد اطلاعات ایفا میکند. توانایی جمعآوری منابع اطلاعاتی متفاوت از سازمانهای مختلف، بهعنوان یک مزیت عمده در استفاده از PGIS تلقی میشود. ساختارهای اطلاعاتی اضطراری ناشی از این توانایی، برای گرد هم آوردن منابع اطلاعاتی است (دسانستیس و پول ۱۹۹۴). ما انتظار داریم انواع مختلفی از ساختارهای اطلاعاتی به دلیل تنوع دیدگاههایی که در فعالیتهای عمومی- خصوصی گرد هم میآیند، پدیدار شوند. به این ترتیب، سؤالات پژوهشی مناسب ممکن است اینگونه باشد: «طی سطوح مختلف مشارکت در یک فرایند تحلیلی مشورتی، چه نوع ساختارهای اطلاعات جغرافیایی پدیدار میشوند؟ چه ساختارهای نوظهوری بر نوع تخصیصی که انجام میشود، تأثیر میگذارد؟»
۲٫۳٫۲٫۳مقدمات در مورد جنبههای نتیجة یک کار تصمیمگیری فاز کلان
دو محل به نتایج یک فرایند تصمیمگیری مشارکتی میپردازد: یکی به نتایج کار (P6) و دیگری به نتایج اجتماعی – نهادی (P7) مربوط میشود.
فرض ۶: با توجه به تأثیرات خاصی که در صورت موفقیتآمیز بودن اعمال میشوند، تخصیص اتفاق میافتد و فرایندهای گروهی متناسب با وظیفه هستند؛ سپس نتایج مطلوب حاصل میشود.
نتیجة کار برای بسیاری از جلسات تصمیمگیری مشارکتی، یک نگرانی اساسی است (دسانستیس و پول ۱۹۹۴، اوبر و پینتو،۱۹۹۴، ام سی گرس،۱۹۸۴، هیلی،۱۹۹۵،والاکیج،۱۹۹۳) . تأثیرات اجتماعی- نهادی، تأثیرات مشارکت کنندگان گروهی و تأثیرات اجتماعی- فنی در یک زمینة مشارکتی خاص بر ماهیت نتایج کار تأثیر میگذارد. از آنجایی که تأثیر بسیار پراکنده است، بسته به شرایط تلاش همکاری، برخی از محققان تأکید زیادی بر ویژگی نتایج ندارند (وود و گری ۱۹۹۱)؛ درنتیجه، بسیاری از محققان، از جمله کسانی که استفاده از سیستمهای پشتیبانی گروهی را بررسی میکنند، توصیه میکنند بهجای نتیجه، بر فرایند تمرکز کنند(جاسوپ ووالاکیج،۱۹۹۳، تد،۱۹۹۵،روهربا،۱۹۸۹). با این حال، دافی، روزلند و گانتون (۱۹۹۶) در مورد نتایج منابع زمین، در مورد انتظارات از نتایج که احتمالاً متفاوت با نتایج واقعی هستند، به نکتة خوبی اشاره کردهاند؛ بنابراین، لازم است بدانیم چه نتایجی حاصل شده است.
انتظار میرود در مقابل آنچه در واقع رخ میدهد. علاوه بر این، سنتزهای جدیدتر یافتههای تحقیق در مورد استفاده از سیستمهای پشتیبانی تصمیم گروهی (GDSS) در مطالعات میدانی برخلاف تنظیمات آزمایشگاهی، افزایش کیفیت تصمیمگیری و کوتاهتر شدن زمان جلسه را هنگام استفاده از GDSS در مقایسه با جلسات معمولی نشان میدهد(چون و پارک،۱۹۹۸). آنها همچنین در مورد رضایت بالای کاربر و افزایش اعتماد به نفس تصمیمگیری مستقل از تجربة قبلی کاربر با GDSS گزارش میدهند. درنتیجه، زمانی که محققان نوع طراحی تحقیق را در نظر میگیرند، بررسی نتایج کار شاید بیشتر مرتبط باشد. به همین دلیل، سؤالات پژوهشی مناسب ممکن است این باشد: «با توجه به اینکه یک گروه، نوع خاصی از ساختار اطلاعاتی را که در گذشته مفید تشخیص داده شده است، اختصاص میدهد، اگر ساختار اطلاعات در «شرایط خاص» بهکار گرفته شود، آیا میتوان انتظار داشت که نتیجة فرایند برای همة شرکتکنندگان رضایتبخش باشد؟»، «به نظر میرسد که تخصیص ساختار تحت چه شرایطی از فرایند گروهی بر وابستگی نتیجة تصمیمگیری به ساختار شرکتکنندگان گروه تأثیر میگذارد؟»
فرضیة ۷: با توجه به تأثیرات خاصی که به خود اختصاص داده شده است، اگر تخصیص موفقیتآمیز اتفاق بیفتد و فرایندهای گروهی با وظیفه مطابقت داشته باشند، بازتولید آن انجام شده و تأثیرات اجتماعی – نهادی حاصل میشود.
سازمانها ساختار اداری دارند که ما به آن «بوروکراسی» میگوییم. بوروکراسی از جریان اطلاعات پشتیبانی میکند و/ یا مانع آن میشود اثر متقابل. یکی از چالشهای پیشروی گروهها، بهویژه گروههای موقت بینسازمانی، این است که حفظ بوروکراسی در دورههای زمانی طولانی همیشه دشوار است. بازتولید موقتی ساختار گروه در یک زمینة گروهی با ثبات و طول عمر روابط اجتماعی در میان شرکتکنندگان گروه، همانطور که در جلسات متعدد ترویج میشود، سروکار دارد (دسانتیکس و پول ۱۹۹۴، ساسکیند و فیلد ۱۹۹۶، وود و گری ۱۹۹۱). یکی از جنبههای روابط بین گروههای بینسازمانی به نحوة رسیدگی به وظایف تصمیمگیری در طولانیمدت مربوط میشود. هابرماس (۱۹۸۴) و هیلی (۱۹۹۵) پیشنهاد میکنند که تصمیمات استراتژیک باید در معرض چالش باشد. تعیین یک تصمیم برای طولانیمدت، بدون تجدید نظر در مفروضات و تقویت دلایلی که چرا باید چنین تصمیمی را دنبال کرد، اغلب باعث ایجاد رکود ابزاری در یک گروه میشود (هیلی ۱۹۹۵). با ساختار زمانی و باز بودن درازمدت در ذهن، سؤالات پژوهشی مناسب ممکن است این باشد: «تأثیرات نهادی- اجتماعی مختلف از چه طریق همراه با تأثیرات شرکتکنندگان گروه با فرصتی برای به چالش کشیدن نتیجة کار مرتبط است؟»، «پروتکلهای بینسازمانی و تعامل اجتماعی در طول فرایند گروهی، کار گروهی بیشتر را ترویج کرده یا منع میکنند؟»
هفت محل در EAST2 ارائهشده در بالا، همراه با نمونه سؤالات مربوطه، نشان میدهد که طیف گستردهای از سؤالات جالب، فرصتهای تحقیقاتی تجربی با توجه به استفاده از PGIS در وجود دارد تنظیمات مشارکتی. در فصل ۳، روشهای PGIS را بهعنوان بخشی از آن بیان میکنیم.
پیشنهادات فناوری، سپس در فصل ۴ به روشهای پژوهشی رفتاری- اجتماعی روی میآوریم که به ما در مطالعة استفاده از روشهای PGIS برای رسیدگی به مشکلات تصمیمگیری اساسی کمک میکند.
۲٫۴نتیجه
هر نظریهای جزء مجموعهای از روابط است که مشروط به هستیشناسی است و تا حدی وابسته به معرفتشناسی است که تمرکز ما را به پرسشهای مهم دربارة جهان معطوف میکند. بهعنوان هستیشناسی، ما میپذیریم که همة مشکلات عمومی توسط همة گروهها بهعنوان مشکل تفسیر نمیشوند. ما از این فرض غافل نمیمانیم که واقعیتهای فیزیکی- اجتماعی عاملیت ما را بهعنوان انسان ساختار میدهند و بهعنوان انسان واقعیتهای فیزیکی- اجتماعی را میسازیم. موضع ما در میانة راه بین یک دیدگاه عینی و نسبیگرایانه در رابطه با آنچه مشکل تصمیمگیری را تشکیل میدهد – سازمانها، جوامع و نهادها در نامیدن موقعیت تصمیمگیری بهعنوان موقعیت تصمیم کمک خواهند کرد؛ خواه این مکان زندان، بسته شدن دفن زباله، پاکسازی زبالههای خطرناک و انتقال، پروژههای حملونقل در زمینة مدیریت رشد یا حوضة آبخیز و حفاظت از کیفیت آب باشد .
استدلال کردهاند که موقعیتهای تصمیمگیری پیچیده را میتوان با استراتژیهای تصمیمگیری که از طریق موقعیتهای عملی در میدان آزمایش شدهاند، مورد توجه قرار داد. اینکه آیا راهحلهایی در چنین استراتژیهایی امکانپذیر است یا خیر، بستگی به این دارد که چه کسی برای نقد و (باز) ساختن استراتژی دعوت شده است. برای بسیاری از مشکلات پیچیده، سازمانها و نهادهای فعلی نیازمند کمکهای بینسازمانی هستند. از این گذشته، بسیاری از مشکلات به دلیل دیدگاه محدودی که سازمانهای مجرد در گذشته داشتهاند، وجود دارد. روندهای اخیر در ایجاد ائتلاف، گواه این است که دیدگاههای گستردهتری که شکافهای دانش را دربرمیگیرد، برای پرداختن به توصیهها و راهحلها ضروری است.
چارچوب استراتژی تصمیمگیری کلان خرد که EAST2 در آن قرار دارد، میتواند بهعنوان یک راهنمای منعطف، اما قابل اجرا برای تحقیقات در مورد تعدادی از سطوح چارچوب کلان خرد درنظر گرفته شود تا در صورت نیاز، هم انعطافپذیری و هم قدرت توضیحی را بسته به اینکه آیا فرد علاقهمند به شرح وظایف بهعنوان مبنایی برای تحقیقات در مورد سازمانهای منفرد و کاربرد آنها از GIS برای پشتیبانی از تصمیمگیری است، همانطور که در فصل ۵ ارائه شده است یا خیر، ارائه دهد. نظریة تبیینی بهعنوان مبنایی برای تحقیق در مورد گروههای بینسازمانی همانطور که در فصل ۶ ارائه شده است،
- با توجه به اینکه EAST کلان برای رسیدگی به موقعیتهای تصمیمگیری جغرافیایی که گروههای بینسازمانی با آن مواجه هستند، توسعه داده شده است، میتوان آن را بهراحتی برای رسیدگی به موقعیتهای پیچیدهتر کاهش داد.
در سطح یک مرحلة کلان در یک موقعیت تصمیمگیری، نظریهها غیر از EAST، بهوضوح میتواند برای روشن کردن مفاهیم و روابطی که سؤالاتی در مورد استفاده از PGIS ایجاد میکند، استفاده شود. برخی از این نظریهها درواقع میتوانند آنهایی باشند که در ترکیب ۲۵ جنبهای استفاده شدهاند که اکنون در EAST2 در نظر گرفته شدهاند. یک نظریه با جامعیت کمتر، احتمالاً جنبههای کمتری را شامل میشود؛ اما یک نظریة کمتر جامع ارائه نمیدهد.
پتانسیل زیادی برای درک گسترده در مورد پیچیدگی استفاده از PGIS در موقعیتهای تصمیمگیری وجود دارد، اما چرا هنوز اینهمه جنبه؟ چه جنبه(هایی) را ممکن است حذف کنیم؟ مزیت آن چیست؟ سادهترین و قابل اعتمادترین توضیح در مورد استفاده از PGIS، بر اساس کدام جنبهها و پیشفرضهاست که درنهایت، ما را هدایت میکند تا انرژی خود را برای منصرف کردن برخی از طرحهای PGIS و تشویق دیگران هدایت کنیم؟ برشمردن جنبههای یک موقعیت تصمیمگیری از یک وظیفه به کار دیگر، به ما نشان میدهد که چه چیزی بر اساس شرح وظایف مورد توجه است. مقایسه و تضاد جنبهها از یک کار به کار دیگر، از ایجاد درک در مورد اینکه چه چیزی یک کار را متفاوت میکند، پشتیبانی میکند. این فقط یک جنبه نیست، بلکه شاید بسیاری از جنبههای وظایف را متمایز میکند. وقتی فقط یک جنبه متفاوت است، شاید انتقال آسانتر یافتهها از کار کلان فاز به دیگری انجام شود؛ از اینرو، وقتی بسیاری از جنبهها از یک کار به کار دیگر متفاوت است، ما راهی برای بازگشایی پیچیدگی موقعیت داریم. سپس، هنگامی که مقدماتی را برای ایجاد انگیزة سؤالات تحقیق معرفی میکنیم، میتوانیم بینشی در مورد چرایی و زمانی که یک جنبه از کار به کار دیگر و/ یا یک موقعیت به موقعیت دیگر متفاوت است، به دست آوریم.
هنگام ساختن، استفاده از EAST2 را با یک «لوح خالی» برای موقعیتهای تصمیمگیری پیچیده شروع نمیکنیم؛ به همین دلیل است که ما بهطور مشخص اصطلاح «وضعیت» را برای وضعیت تصمیمگیری انتخاب کردهایم. معمولاً جنبههای زیادی وجود دارد که بر موقعیت تصمیمگیری تأثیر میگذارد. شاید بتوان گفت که بسیاری از آنها زمینهای هستند؛ از اینرو به مفهوم «پیچیده» در تصمیمگیری پیچیده کمک میکنند. اینکه چه جنبههایی در مورد یک موقعیت تصمیمگیری تأثیرات غالب هستند، موضوع توسعة یافتههای تحقیقات تجربی است. داشتن جنبههای بیشتر به این معنی نیست که همة آنها تأثیرگذار هستند، اما حداقل ممکن است مورد توجه قرار گیرند. زاده (۱۹۶۵) پیشنهاد میکند که هرچه بیشتر به جزئیات جهان بنگریم (در اینجا به معنای موقعیت تفسیر میشود)، نااطمینانی بیشتری کشف خواهد شد. با فرض اینکه چنین باشد، اگر پتانسیل تبیین EAST را در سطحی از انتزاع که نشاندهندة دستهبندیها، فرایندها و نتیجه است رها کنیم، آیا عدم اطمینان در مورد تصمیمگیری را کاهش میدهد؟ اگر سطح انتزاع را در سطح هشت سازه رها کنیم، آیا عدم قطعیت را کاهش میدهد؟ اگر بخواهیم برخی، بسیاری یا همة ۲۵ جنبه را دنبال کنیم، آیا این عدم اطمینان را کاهش میدهد؟ دلیل پیگیری تحقیقات در سطح ۲۵ جنبه (و البته شاید بیشتر)، این است که ما علاقهمند به کشف عدم قطعیت هستیم – ما از آن نمیترسیم. در عدم قطعیت، پتانسیل دانش جدید وجود دارد. هدف در اینجا، درک ویژگی عدم قطعیت و چگونگی ترکیب عدم قطعیت در بین جزئیات به عدم قطعیت در سطوح بالاتر انتزاع است (نییرجس،۱۹۹۱).
از طریق فرایندهای ربایشی (شانک ۱۹۹۸) در تحقیق، میتوانیم سعی کنیم گزارههایی را بیان کنیم که مستقیماً از سؤالات تحقیقی با انگیزة اصلاحات مقدمات EAST2 ناشی میشوند. همانطور که فلیپ فلاپ میکنیم
بین گزارههای قیاسی و شواهد تجربی استقرایی به توسعة شواهد از طریق یافتههای تجربی، میتوان تفسیرهای «عملاً کافی» از موقعیتها را توسعه داد (سایر ۱۹۸۴). اگر این کار را به اندازة کافی از طریق درمان سیستماتیک چندین موقعیت انجام دهیم، معتقدیم که میتوانیم دانش را از طریق یک فرایند استدلالی بهعنوان شواهد از یافتههای تجربی ارائه کنیم (نگاه کنید بهاینسنهارت و بورکو،۱۹۹۳). گاهی اوقات (و شاید حتی اغلب) شواهد متناقض خواهند بود، اما ارائة شواهد با نکات مرجع به یافتههای دیگر به ما امکان میدهد اعتبار یافتههای مختلف را روشن کنیم؛ بنابراین، درک قویتری در مورد پیچیدگی استفاده از PGIS ایجاد میکنیم. مسائل مربوط به اعتبار در فصل ۴ در چارچوب راهبردهای تحقیق تجربی بررسی شده است.
در بازگشایی پیچیدگی «استفاده از PGIS در جامعه» (شپارد ۱۹۹۵)، یک نگرانی اساسی هنگام ابداع EAST2، این بود که بتواند روابط بین ساختارهای اجتماعی- فنی و اجتماعی- نهادی را بیان کند (اورلیکوفسکی ۱۹۹۲). این تلاش ما برای نهتنها ساختارشکنی رابطة PGIS در جامعه، بلکه برای بازسازی PGIS در جامعه است. ما در اینجا، به نقد (بهعنوان ساختارشکنی از موقعیتها)، بازسازی راههایی برای بهبود PGIS اضافه میکنیم. این بازسازی کمک بیشتری به آنچه علم اطلاعات جغرافیایی مشارکتی مینامیم، میکند. بیان توضیحات رفتاری- اجتماعی از طریق مقدمات و پرسشهای پژوهشی که آنها برانگیختهاند، در نظر گرفته شده است تا به «درکی عمیقتر» دربارة تأثیرات طراحی نرمافزار بر گروههای جامعه منجر شود. پرداختن به هر یک یا چند سؤال در میان چنین طیف گستردهای از سؤالات، چالش قابل توجهی است. این چالش برای رویکرد سیستماتیک و ارزیابی روشهای تحقیق تجربی- رفتاری اجتماعی بهکار میرود؛ بهمنظور اینکه بتوانیم در تلاشهایمان برای ایجاد دانش در مورد پیامدهای استفاده از PGIS، نحوة ارتباط نتایج تجربی با یکدیگر را بهتر درک کنیم. در یک مطالعة پژوهشی رفتاری اجتماعی که شامل جمعآوری دادههای اولیه میشود، انتخاب استراتژی داده به دنبال بیان سؤالات پژوهشی است؛ همانطور که در فصل ۴ با جزئیات توضیح میدهیم.
بدون دیدگاه