(از) نقشه های بومی در آمازون: برای یک نقشه کشی استعماری

نقشه‌برداری از سرزمین‌های بومی، نقشه‌برداری با مشارکت بومی، و نقشه‌برداری‌هایی که توسط مردم بومی انجام شده است، وجود دارد که همگی ناشی از مقاصد نقشه‌برداری، انگیزه‌های نقشه‌برداری و معانی متمایز فضایی هستند. شروع از پرسشگری پیرامون درایوهای سوژه به سمت جستجوی او برای شناخت فضا و نقشه برداری آن، این مقاله به دنبال شناسایی نکات کلیدی است که این سه نوع نقشه برداری معمولاً شبیه و تلاقی آنها هستند و همچنین به دنبال تشخیص و بحث در مورد آنها در حین برجسته کردن نقشه های ساخته شده توسط مردم بومی است. این رویکرد بر اساس تفاسیر نقشه‌برداری‌های Mebongôkre (Kayapó) و A’uwe (Xavante) است و به دنبال درک آنها به عنوان ابزاری از سازمان‌ها و بازنمایی‌های فضایی است. با انجام این کار، ما مردم بومی را به‌عنوان سوژه‌های نقشه‌نگار که دارای دانش نقشه‌کشی/جغرافیایی هستند (دوباره) قرار می‌دهیم، در حالی که میراث اروپامحوری را که در انحصار نقشه‌برداری رسمی/آکادمیک بیان می‌شود، زیر سؤال می‌بریم.

کلید واژه ها:

نقشه برداری بومی ; نقشه کشی استعماری ; فضاهای اسطوره ای و جهت گیری های بومی

۱٫ مقدمه

“افکار ما در همه جهات گسترش می یابد و کلمات ما قدیمی و زیاد است. آنها از اجداد ما آمده اند. با این حال، مانند بانک‌ها به پوسته‌های تصویری نیاز نداریم تا از فرار آنها از ذهنمان جلوگیری کنیم. ما مجبور نیستیم آنها را ترسیم کنیم، همانطور که آنها با نقاشی های خود انجام می دهند. با این حال، همانطور که در درون ما حک شده اند، ناپدید نخواهند شد. بنابراین، حافظه ما طولانی و قوی است.
(نوشتن نقشه ها-دیوی کوپناوا)
در نتیجه روند تمدن استعماری اروپا، بسیاری از جوامع در جایی که مشاهدات و توصیفات جغرافیایی – با اطلاعات دقیق آنها در مورد سرزمین های “جدید” – تعیین کننده بودند، نابود یا خاموش شده اند. علاوه بر یک روایت دقیق از سرزمین های برازیلیا (مانند نامه پرو واز د کامینها)، نقشه های بسیاری با “حمایت” جوامع بومی تهیه شد که وایتهد [ ۱ ] آن را نقشه برداری استعماری نامید :
از لحظه ای که کلمب به دنیای جدید رسید، اطلاعات جغرافیایی برای اکتشاف و بهره برداری بیشتر حیاتی بود. چنین دانشی نه تنها برای شناسایی محل منابع مهم یا غارت مورد نیاز بود، بلکه به این دلیل که بزرگ شدن جهان که این رویداد متضمن آن بود، جهان بینی اروپایی را بر هم زد. یک منطقه ناشناخته باید در کیهان شناسی موجود اروپایی [ ۱ ] (ص. ۳۲۴) گنجانده شود.
در این فرآیند، دانش سنتی در مورد بازنمایی فضایی نقشه‌برداری‌های نجومی و علامت‌گذاری زمان با استفاده از تقویم‌های چرخه‌ای [ ۲ ] تحت تأثیر قرار گرفت، که منجر به ترکیبی از کنوانسیون‌های بومی و اروپایی بازنمایی‌های فضایی [ ۱ ]، با برتری هنجارهای اروپامحور شد. و تصاحب قدرت/دانش بومی.
در این زمینه، وایتهد [ ۱ ] هنگام مطالعه نقشه‌برداری‌های آمریکای جنوبی برخی از گروه‌های فرهنگی-زبانی مانند کاریب، آراواک و توکانو و گی، سه نوع نقشه‌برداری بومی را تعریف کرد ( جدول ۱ ).
برای این مقاله به طور خاص، تجزیه و تحلیل را بر روی دسته اول متمرکز خواهم کرد، یعنی نقشه های “به شدت” بومی برخی از مردم آمازون. تأکید بیشتری بر بحث در مورد نقشه‌برداری استعماری داده می‌شود، زیرا در اینجا و در آن لحظه، بحث درباره رابطه دانش و قدرت نقشه‌کشی فراتر از روش‌های دکارتی که توسط افراد غیربومی ابداع شده‌اند، جالب است. اگر از یک سو در زمینه تحقیق، توسعه و تولید ساخت و ساز دسته جمعی پایگاه های نقشه کشی که مستقیماً در جوامع بومی ساکن در مکان نقشه برداری شده عمل می کنند، پیشرفت کرده ایم، از سوی دیگر، بسیاری از این نقشه برداری ها در داخل هستند. دلیل نقشه کشی دکارتی بنابراین، هدف این است که نیروها را با این جنبش‌ها بپیوندیم که کدهای نقشه‌برداری جهانی را بر اساس فرآیندهای نقشه‌برداری «معمولاً» بومی زیر سؤال می‌برند.
لازم به توضیح است که موضوع انجام مطالعه در مورد کاربرد این نقشه ها نیست، بلکه تلاش برای درک آنها به عنوان ابزاری برای سازماندهی و نمایش فضایی، قرار دادن مردم بومی به عنوان نقشه نگاران موضوعی است که نقشه برداری دارند و تولید می کنند. دانش جغرافیایی چنین افتتاحیه ای پایان نهایی نیست که فقط نقشه های بومی (یا نقشه های مردم بومی) را به مجموعه نقشه برداری ما اضافه کند. این فرآیندی است که می‌تواند اشکال جهانی و عمل‌گرایانه نقشه‌برداری را بی‌ثبات کند و موجب تحریک استعمارزدایی از نقشه‌برداری شود. اینگونه است که لاپلانتین [ ۳ ] ما را هنگام نوشتن در مورد «نیاز» به غریبگی که می تواند ناشی از برخوردهای فرهنگی باشد، تحریک می کند:
در واقع، ما که در یک فرهنگ واحد گرفتار شده‌ایم، نه تنها نسبت به فرهنگ دیگران کور هستیم، بلکه در مورد فرهنگ خودمان نزدیک‌بین هستیم. تجربه غیریت (و شرح و بسط آن تجربه) ما را به دیدن آنچه که نمی‌توانستیم تصور کنیم، با توجه به مشکل ما در توجه کردن به آنچه معمول، آشنا، هر روزه است و ما آن را «بدیهی» می‌دانیم، سوق می‌دهد. . […] دانش (انسان شناختی) فرهنگ ما ناگزیر از دانش فرهنگ های دیگر می گذرد. و ما باید به ویژه تشخیص دهیم که ما یک فرهنگ ممکن در میان بسیاری دیگر هستیم، اما نه تنها [ ۳ ] (ص ۱۲-۱۳).

۲٫ چه چیزی باعث می شود سوژه بخواهد فضا را بشناسد و آن را نقشه برداری کند؟

«چه عناصری از فرهنگ و محیط فیزیکی جامعه بر مهارت ها و دانش فضایی افراد تأثیر می گذارد؟ چه شرایطی افراد را تشویق می کند تا محیط خود را تجربه کنند و از آن آگاه باشند تا جایی که سعی کنند ماهیت آن را در کلمات و نقشه ها به تصویر بکشند؟
(مهارت های فضایی، دانش و مکان – یی فو تون)
توان در تقابل جوامع با فرهنگ‌های مختلف – برخی با ویژگی‌های کشاورزی معیشتی محدود به یک محل، برخی دیگر با ویژگی‌های پیشگامانه و اعزامی یا حتی جوامع نیمه عشایری – سهم مهمی در تنوع فرهنگی و توسعه مهارت‌های فضایی داشتند. برخی از آنها سؤالاتی هستند که در عنوانی که این بخش را باز می کند [ ۴ ] (ص ۱۰۱). من موارد دیگری را اضافه می‌کنم که مختص گفتگوی ما برای این متن است: دانش نقشه‌نگاری تنها زمانی معتبر است که نقشه بر روی یک وسیله ارتباطی مادی نوشته شده باشد؟ چه چیزی باعث می شود که یک سوژه بخواهد فضا را بشناسد و از آن نقشه برداری کند؟ آیا انگیزه ها و علایق نقشه برداری بومی یکی است؟ اشکال و مقاصد کارتوگرافی بومی چیست؟
من این سوالات را در اینجا به اشتراک می گذارم نه به قصد پاسخ به آنها در یک مقاله. آنها در اینجا به عنوان چرخ دنده هایی هستند که هدفشان تحریک ما به بازتاب های احتمالی در مورد “دلایل نقشه برداری” بر اساس نیاز (یا عدم وجود!) سوابق دائمی است. بنابراین، آنها مفهوم خاصی از دانش و رابطه با جهان را در بر می گیرند.
بسیاری از فرهنگ‌های بومی با سنت شفاهی مشخص می‌شوند، که در آن‌ها، تا زمان استعمار، هیچ نیازی به ثبت‌های دائمی، چه خطی یا املای حاوی اطلاعات مکانی، در مواد بادوام و مشخصه‌های جامعه غربی وجود نداشت، همانطور که در کلماتی که می‌بینیم. شمن داوی کوپناوا:
من کتاب‌های قدیمی مثل آنها ندارم که در آن داستان‌های اجدادم ترسیم شده باشد. کلمات xapiri در افکار من در اعماق وجود من حک شده است. […] من یاد نگرفتم که با چشم دوختن روی پوست کاغذ به چیزهای جنگل فکر کنم. من آنها را به طور واقعی دیدم و نفس زندگی افراد باستانی ام را با پودر یاکوانی که به من دادند می نوشیدند. اوماما هیچ کتابی به ما نداد که نقاشی های کلمات تئوسی را مانند سفیدپوستان نشان دهد. او حرف هایش را درون ما گذاشت.»
[ ۵ ] (صص ۶۵، ۷۵، ۷۷).
تأکید بر این نکته مهم است که اشکال ثبت و کارکردهای انتقال اطلاعات مکانی بومی از جوامع غیربومی متمایز است. اگر می‌خواهیم به دنبال نقشه‌های بومی باشیم، باید مفهوم نقشه را فراتر از نقشه‌هایی که بر روی کاغذ ترسیم شده‌اند، گسترش دهیم. Tuan [ ۴ ] هنگامی که در مورد نقشه های کوتاه مدت صحبت می کند، برای مثال این سوال را مطرح می کند که چه موقعیت هایی وجود دارد که یک نقشه “فیزیکی”، “طراحی شده” ضروری است، و چه زمانی یک نقشه ذهنی ، تنها با توصیف شفاهی مسیر و ماهیت زمین کافی خواهد بود
وودوارد و لوئیس [ ۶ ] یک طبقه‌بندی دکارتی تولید و سوابق فضایی از فرهنگ‌های غیرغربی را ارائه می‌کنند که در سه دسته سازمان‌دهی شده‌اند که می‌توانند در اینجا در تأمل ما به ما کمک کنند ( جدول ۲ ).
از این منظر، آنچه ما اغلب می‌توانیم قضاوت کنیم که فقط یک مصنوع فرهنگی است، نقشه‌نگاری‌هایی در فرآیندهای [ ۷ ] حرکت‌های نقشه‌برداری [ ۸ ] است که سازمان فضایی را ثبت می‌کند، راهی برای حضور در جهان که هنوز در قالب‌ها نمی‌گنجد. و مدل های کارتوگرافی که ما (غیر بومی ها) ایجاد کردیم. بسیاری از آنها از ارتباطات شفاهی و عملکردی برای انتقال اطلاعات معنادار استفاده می کنند. «عمل‌هایی که ساعت‌ها یا روزها طول می‌کشند، از هر شیئی که تولید می‌کنند، معنای بیشتری دارند.» [ ۷] (ص ۳). شاید انتقال اطلاعات مکانی به مواد ارتباطی دائمی، ایجاد فرم‌ها و هنجارهایی برای تجسم‌های نقشه‌کشی، به ویژه یک علاقه غربی باشد که در آن «دیدن دانستن است و تصویر کردن قدرت است» [ ۱ ] (ص ۳۲۱).
همانطور که توسط وایتهد بیان شده است: «به نظر می رسد موضوع در اینجا کمتر به توانایی نقشه کشی مربوط می شود تا اشکال و اهداف نقشه برداری» [ ۱ ] (ص. ۳۲۰). به همین معنا، پینیرو [ ۹ ] (ص ۱۵۴) به ما یادآوری می کند که «[…] نقشه نقشه برداری سطحی نیست که روی آن قرار گرفته است. محیط فیزیکی تنها به عنوان پشتیبان عمل می کند زیرا نقشه واقعی یک انتزاع است. Tuan قبلاً تأملات مهمی را برای این استدلال ارائه کرد و اظهار داشت که “[…] مهارت فضایی برای امرار معاش ضروری است، در حالی که دانش فضایی، در سطح بیان نمادین در کلمات و تصاویر، چنین نیست” [ ۴ ]] (ص ۹۷). یک فرد ممکن است نداند که چگونه موقعیت مکانی خود را ارائه دهد یا یک نقشه “دقیق” ترسیم کند (که دانش مکانی سیستماتیک مرتبط با تکنیک های نقشه برداری در فرهنگ غربی است)، اما ممکن است توانایی پیدا کردن خود، داشتن یک شهود جهت را داشته باشد. اقدام خود با محیط زیست بنابراین، فقدان دانش جغرافیایی آگاهانه و/یا مفهوم‌سازی شده مستقیماً به فقدان مهارت‌های فضایی و شایستگی‌های جغرافیایی (خود به خودی) اشاره نمی‌کند [ ۱۰ ].
Tuan با بیان این که «[…] دانش آگاهانه حتی می‌تواند مانع اجرای یک مهارت شود» [ ۴ ] (ص ۹۰) این گفتگو را تأیید می‌کند. برای مثال، دانستن نقاط اصلی و جانبی یا دست زدن آگاهانه به نقشه های توپوگرافی، تضمین کافی برای سفر در یک جنگل ناشناخته نیست. این ممکن است به مهارت های فضایی و حافظه شناسی دیگری نیاز داشته باشد.
با نگاهی به این جهت، می‌توان دریافت که بسیاری از نقشه‌برداری‌های بومی مهارت‌های فضایی را با عناصر آسمانی، اجتماعی، فلسفی و کیهانی ادغام می‌کنند و در تاریخ خاستگاه خود، در معماری خانه‌ها، در سازمان دهی روستاها و در مصنوعات مادی رمزگذاری شده‌اند. به خصوص در سبد بازی
این ادغام در چینش شرقی-غربی روستاها، رمزگذاری و قرار دادن ساختارهای روستایی مطابق با حرکت روزانه موجودات آسمانی، جهت گیری اصلی دسته های تشریفاتی، حرکت مردان به خانه های مختلف روستا در طول زندگی مشهود است. چرخه ها، مکان واحدهای خویشاوندی خاص در داخل روستا، و موقعیت دهی هماهنگ روستاهایی که شرکای ازدواج را مبادله می کنند. [ ۱ ] (ص ۳۰۵).

Cardinal Points و A’Uwe People Path of the Sun

برای A’uwe ، توزیع خانه‌ها و تقسیم‌بندی‌های طایفه‌های Poreza’õno (قورچه‌ها) و Öwawê (آب بزرگ)، مکان hö (خانه پسران) و تعیین حدود برخی از مسیرها به طور نمادین نشان‌دهنده هم‌سطح مسیر خورشید (نقاط اصلی شرقی-غربی) و با تاریخ خلقت جهان مرتبط هستند ( شکل ۱ ). در طول بازدیدم از روستای Êteniritipa ، از رئیس در مورد ریشه اش پرسیدم. Jurandir Siridiwê Xavante، با اشاره به سمت شرق، به من گفت: «از آنجا آمدیم. آنجا، جایی که سیرورو بیرون می‌آید، آن ستاره بسیار بزرگ که از آنجا خورشید می‌آید ( شکل ۱ )».
شاکر [ ۱۱ ]، هنگام ثبت کتبی منشأ A’uwê ( höiwana’rada ) و تاریخچه ایجاد زمان تاریکی ( Rómraréhã rówasu’u ) در جهان Xavante، ادعا می کند که:
Höiwana’rada ریشه ای است که A’uwê از آن سرچشمه می گیرد. ریشه همه چیز است. داستان ها خواهند گفت: ریشه بهشت ​​است. از آنجا آسمان برخاست و از آنجا حرکت بسته شدن و گسترش آن صورت خواهد گرفت. این ریشه ماه، خورشید و ستاره است. A’uwê نیز از آنجا سرچشمه گرفت. از آنجا بود که راه افتادند. شرق است، زادگاه هر آنچه آفریده شده است. از نظر ریشه‌شناسی، ریشه، منشأ ( نارادا ) آسمان ( هویوا ) است.). ریشه فضا، مکان ها (رو) است. این مکانی است که با حرکات باستانی به آن اشاره شده است، “مردم همیشه به آنجا (شرق) اشاره می کردند”. اما بیش از یک مکان فیزیکی است. این ریشه کیهانی است که آنچه خلق خواهد شد از آن زاده می شود، آسمان، ماه، خورشید، ستارگان، مردم عووه . انتهای دیگر آسمان، غرب، غروب خورشید، نوک آسمان به پایین، هویوارا سودو است ، جایی که با گسترش آن، آسمان بسته خواهد شد. Höiwana’rada منشأ به عنوان یک فضای فیزیکی و زمانی است. منشأ آن به عنوان یک ریشه کیهانی است. و این دری است که از طریق آن وارد مسیر مرگ می شوید. (ص ۵۴).
از این نظر، می‌خواهم نکاتی را که در طول اقامتم در Êtêñiritipa گرفته شده است را به تفصیل بیان کنم . آنها درست همانجا پیش نویس شدند و اکنون برای نوشتن آن متن سازماندهی شدند [ ۱۰ ، ۱۲ ].
یادداشت های میدانی-اکتبر ۲۰۱۷
در یکی از محافل گفتگوی ما درباره جغرافیای A’uwe و Waradzu، Eurico Xavante، هماهنگ‌کننده مدرسه، قطب‌نمایی را که همراه با سایر وسایل مدرسه دریافت کرده بود، از کمد فلزی خاکستری بیرون آورد و از من پرسید که چگونه از آن استفاده کنم. روی تخته سیاه طرحی کشیدم که نقاط اصلی مشخص شده روی قطب نما را نشان می داد و به سرعت والمیر ژاوانته (یکی از معلمان) نقاشی روی کاغذ کشیدم که عبارت های böto puisizé (جایی که خورشید طلوع می کند) و bötö zasizé (جایی که خورشید می رود) را نشان داد. پایین) ( شکل ۲). وقتی در مورد نقاط شمالی و جنوبی پرسیدم، والمیر، یوریکو و وینیسیوس به یکدیگر نگاه کردند، در gê با یکدیگر صحبت کردند و به من گفتند که اصطلاحی برای آن ندارند. یکی از مسن‌ترین سالمندان را صدا زدند و در آنجا گفتگوی طولانی را در گی شروع کردند. گاه سوالات مطرح شده را ترجمه می کردند. برخی شرایط را پیشنهاد کردند، برخی دیگر مخالف بودند. یکی از آنها اصطلاحات romhöimo و ropi’reba را ذکر کرد. اما به سرعت دیگران را رد کردند. در آن زمان دلیل این اختلاف را متوجه نشدم. من فقط شرایط را در دفتر خاطراتم یادداشت کردم. در پایان به من اطلاع دادند که به این تصمیم رسیده اند که در Gê کلمه ای برای بیان این دو نکته (شمال و جنوب) ندارند. آنها در آن زمان علاقه ای به “ترجمه” آنها در آنجا نداشتند. آنها نکاتی را در طرح نشان دادند، موضوع را پایان دادند، نمودار را به من داد که می گفت: “اینجا هویوا پودو، نقاشی آسمان است”. یکی از آنها به سرعت “botö nebdzé rob u” را تکمیل کرد. در این دوره دوم اتفاق نظر وجود داشت. پرسیدم آیا این ترجمه نکات اصلی است؟ به من گفتند نه، اما در واقع، این به معنای “مسیری است که خورشید به یک مکان مرجع طی می کند”. روزی دیگر، هنگامی که یکی از زنان فرهنگ لغت پرتغالی مأموریت سالسیان را به من نشان داد، تعریف زیر را برای اصطلاحات یافتم: Romköimo، ro (مکان) و köimo (بالا). و ropi’reba، ro (محل) و pi’reba (پایین). که به معنای «مسیری است که خورشید تا محل مرجع طی می کند». روزی دیگر، هنگامی که یکی از زنان فرهنگ لغت پرتغالی مأموریت سالسیان را به من نشان داد، تعریف زیر را برای اصطلاحات یافتم: Romköimo، ro (مکان) و köimo (بالا). و ropi’reba، ro (محل) و pi’reba (پایین). که به معنای «مسیری است که خورشید تا محل مرجع طی می کند». روزی دیگر، هنگامی که یکی از زنان فرهنگ لغت پرتغالی مأموریت سالسیان را به من نشان داد، تعریف زیر را برای اصطلاحات یافتم: Romköimo، ro (مکان) و köimo (بالا). و ropi’reba، ro (محل) و pi’reba (پایین).
از این گزارش می‌توان دو بحث را مطرح کرد: بحث اول درباره استفاده از نام‌گذاری‌های ارجاع نقشه‌کشی مرتبط با دانش جغرافیایی بومی با کیهان‌شناسی آن فرهنگ است و می‌تواند مهارت‌ها، حواس و بازنمایی‌های فضایی را آشکار کند که فراتر از درک مفهومی است. آنها می توانند خود را هدایت کنند و به راحتی حرکت کنند بدون اینکه مفهوم یا نامگذاری نقاط اصلی ظاهر شود، یا حتی بدون اینکه جهت ها نمودار یا نقشه برداری شوند.
Xavante از Êtêñiritipa، در بیشتر موارد، دیگر مسافت زیادی را طی نمی کند. سفرهای آنها اغلب برای ماهیگیری، شکار، جمع آوری تخم مرغ و میوه است. بر خلاف قبل از استعمار، زمانی که آنها ویژگی های نیمه کوچ نشینی را ارائه می کردند، توسط علامت گذاری سرزمین های بومی محدود می شود. امروزه، آنها اطلاعات دقیقی از سرزمین‌های بومی (IL) و نقاط دیدنی در آسمان و در نقش برجسته دارند که یک «نقشه ذهنی واقعی» را تشکیل می‌دهند [ ۱۰ ]. همانطور که Tuan اشاره می کند: «[…] می توان مسیر را از طریق محاسبات موقعیت بدون استفاده از مشاهدات نجومی و از طریق تجربه قابل توجه در تلاش برای ترسیم روابط فضایی جهانی محل تعیین کرد» [ ۴ ] (ص ۱۰۱).
نکته دوم در مورد ترجمه «اجباری» است، نتیجه نیازهای غیر بومی برای یافتن ترجمه برای نقاط مرجع اروپامحور و ظاهراً برای ژاوانته فایده ای ندارد، زیرا آنها برای راهنمایی بر جنبه های طبیعی متکی هستند. خودشان فقط شرق و غرب نقاطی از “مسیری که خورشید طی می کند” در آسمان قابل مشاهده است. اضافه می شود که این دو نقطه نه تنها به عنوان مشرق یا مغرب، بلکه به عنوان قیاس طلوع خورشید مرتبط با نور و آسمان و غرب با تاریکی و زمین متمایز می شوند.
مشکل بیشتر با این واقعیت تشدید می شود که ترجمه انجام شده توسط مبلغان ثالسی بر اساس تصویری است که شمال “بالا” و جنوب “پایین” را از شرق “به راست” و غرب “به سمت چپ” را نشان می دهد. همانطور که معمولاً عادت داریم در باد گل رز بکشیم و بدن خود را جهت دهی کنیم (پشت خود را به سمت جنوب برگردانیم!).
اگر خط سیر نقشه برداری را مشاهده کنیم، برای سالیان متمادی جهت شرق (شرق) مرجع اصلی نگرش جهت گیری خود بود. منشأ فعل ” جهت یابی ” از لاتین “رفتن به شرق” می آید. تنها با اختراع قطب نما، از طریق کشف اینکه سوزن مغناطیسی شده با محور مغناطیسی زمین همسو می شود، جهت جهت گیری شمال به جنوب مشخص شد. با این کار، در سراسر رنسانس اروپا، توافق شد که قطب نما به سمت شمال، رنگ قرمز N، و / یا ایجاد یک فلش با جهت شمال ( شکل ۳) را نشان دهد.). بنابراین، تعیین اینکه قطب‌نما به سمت شمال اشاره می‌کند، یک قرارداد نقشه‌کشی اروپایی است، زیرا سوزن در یک جهت (با اصرار بر شمال) اشاره نمی‌کند، بلکه نوک‌های آن (یا قطب‌های مغناطیسی) با زمین همسو هستند. قطب‌های مغناطیسی: قطب شمال سوزن به قطب جنوب مغناطیسی زمین (شمال جغرافیایی) اشاره می‌کند که قطب جنوب سوزن قطب‌نما به قطب شمال مغناطیسی زمین (قطب جنوب جغرافیایی) اشاره می‌کند.

۳٫ فضاهای اسطوره ای جهت دار و جهان مردم Mebêngôkre

جهت‌گیری محور شرق-غرب (طلوع-غروب خورشید) که در بالا ذکر شد نیز در جامعه کایاپو رخ می‌دهد. با این حال، با برخی تفاوت ها. طبق گفته کامپوس [ ۱۳ ، ۱۴ ]، به جای ایستادن به دنبال نقاط Káikwa nhôt (غرب) و Káikwa krax (شرق) همانطور که معمولاً در فرهنگ غربی انجام می‌شود، روی زمین دراز می‌کشند و پاهایشان به سمت شرق و ناف رو به سمت شرق است. به سمت بالا، همانطور که در شکل ۴ نشان داده شده است :
این یک طرح کیهانی است که در آن انسان نه تنها در مرکز قرار می گیرد تا جهت گیری کند، بلکه او «مرکز جهان» است و صفحه فضایی با نقاط مرجع خورشید-جسم تعریف می شود. توان این ویژگی ها را فضایی اسطوره ای خواند و اظهار داشت که «[…] نیازهای فکری و روانی را برآورده می کند. ظاهر را حفظ می کند و وقایع را توضیح می دهد» [ ۱۳ ] [ص. ۱۱۸]. بنابراین، برخی از ویژگی های این بازنمایی ها در بین اقوام رایج است که عبارتند از:
نیروهای طبیعت و جامعه را با پیوند دادن آنها با مکان ها یا مکان های مهم در سیستم فضایی سازمان می دهد. سعی می کند با طبقه بندی عناصر آن جهان را قابل درک کند و پیشنهاد کند که بین آنها تأثیرات متقابل وجود دارد. […] شخصیت هایی را به فضا اختصاص دهید، در نتیجه فضا را به مکان تبدیل کنید [ ۱۳ ] (ص. ۱۱۷)
همانطور که وایتهد [ ۱ ] (ص ۳۱۶) اشاره می کند، در مفاهیم بومی:
«[…] ایده‌های مربوط به ارتباط بین افراد و کیهان ممکن است مستقیماً در آیین، از طریق طراحی لباس و حرکات رقص، یا در آهنگ‌ها از طریق آیینی که نظم کیهانی حفظ می‌شود، اجرا شود. هم لباس رقصندگان و هم حرکات شمنی تجویز شده به کیهان اشاره دارد.
برای مثال ، سرپوش تشریفاتی مکتوم و کلاه ایمنی که توسط کایاپو استفاده می‌شود، حاوی کدهای بسیار نمادین مرتبط با تاریخچه خلقت آن‌ها است و بسیاری از این مفاهیم را که شامل ارجاعات فضایی است، نشان می‌دهد ( شکل ۵ ).
بنابراین، مکوتوم مناطقی از این دیسک‌ها را نشان می‌دهد، که نه تنها مکان، بلکه هویت کایاپو و برخی روابط با خدایان را نیز بیان می‌کند، و تشبیه‌هایی را برمی‌انگیزد که فضای فیزیکی و فضای معنوی را مشخص می‌کند، رمزگذاری شده در لباس سر. بنابراین، آنها «[…] نقشه های فیزیکی و زمین های متافیزیکی هستند، زیرا تعیین مکان صحیح انسان با توجه به حوزه های متعدد، نه فقط جغرافیایی، حیاتی است» [ ۱ ] (ص ۳۱۲).
این اهمیت داده شده به محور شرق-غرب که قبلاً ذکر کردیم، و همچنین نقشه برداری از جهان “واقعی” و “خیالی”، که عناصر خدایان آسمانی را در مکوتوم در خود جای داده است، قبلاً توسط نقشه نگاری اروپایی آغاز شده است. از دوره رنسانس [ ۱ ]، و همچنین برای نقشه کشی قرون وسطایی مسیحی و بازنمایی آن از اسرار مذهبی، بهشت ​​و جهنم [ ۱۵ ].

۴٫ یادداشت های پایانی

مادر برزیل بومی است، اگرچه این کشور بیشتر به پدر اروپایی خود افتخار می کند که با او به عنوان یک پسر حرامزاده رفتار می کند. ریشه‌اش از اینجا می‌آید، از آدم‌های اجدادی که قصه می‌پوشند، فرهنگ، دعاها و مبارزاتشان را روی پوست می‌نویسند. 
(مادر برزیل بومی است – Mirian Krexu)
همانطور که در اینجا دیدیم، برخی از نقشه‌های تولید شده توسط مردم بومی لزوماً نقشه‌برداری با محوریت ارجاعات فضایی، باورهای کیهانی و شرایط زندگی آنها نیست. در برخی پروژه‌ها، دلایل نقشه‌برداری توسط محقق تحریک می‌شود و این نگرانی بیشتر به حفظ محیط زیست در دفاع از محیط‌زیست مربوط می‌شود تا مسائلی که به درستی بومی هستند. ما اغلب از جوامع بومی به عنوان عوامل نقشه‌برداری می‌خواهیم تا تعهدی برای حفظ محیط زیست – یعنی منابع طبیعی داشته باشند [ ۱۶ ]]. با این حال، امروزه نگرانی برای حفظ محیط زیست به طور قابل توجهی حول سبک زندگی غیر بومی است. اینگونه است که آگیار ما را تحریک می کند: «[…] اگر نگرانی در مورد حفاظت از محیط زیست وجود نداشت، آیا تمرکز بر بحث ایجاد و تعیین مرزهای مناطق بومی وجود داشت» [ ۱۶ ] (ص. ۲۳۹).
تشخیص اهمیت این نوع نقشه برداری زمانی ضروری است که برای مثال، جوامع بومی را به عنوان موضوعاتی که قلمروهای خود را نقشه برداری می کنند، شامل شود. اما باید دانست که اگر این نگاشت از یک طرف مفید و مطلوب بوده و به برخی املای بومی (عمدتاً در انتخاب زیرنویس نقشه ها) دیده می شود، از طرف دیگر این ابهام ایجاد کرده است که اینها نقشه ها نقشه برداری های بومی (یا نقشه برداری از مردم بومی) هستند.
اگرچه بسیاری از پروژه‌های کارتوگرافی فرهنگی/اجتماعی شامل نقشه‌های مشارکتی در تلاش‌های حساس برای ترکیب عناصر/موضوعات بومی می‌شوند، مثلاً در تعیین مضامین (دلایل نقشه‌برداری)، این نقشه‌ها همیشه به‌عنوان نقشه‌های بومی (یا نقشه‌های مردمان بومی) پیکربندی نمی‌شوند. هنگامی که توسط افراد غیر بومی سفارش/القا می شود، روش خاصی برای تصور و بازنمایی فضا ضمنی است، و آنها اغلب ناتوان هستند: «[…] تصور می شود که در نقشه برداری به کار می رود، به ویژه بر ناتوانی آن در توضیح نقشه برداری در غیر متنی تمرکز می کند. فرهنگ‌های غیر دکارتی که در آن کنش و فرآیند اغلب بسیار حیاتی است، و «[…] حتی متناقض‌تر هدف شامل کردن افراد طردشدگان – توانمندسازی افراد ناتوان – و عدم ادعای برتری متنی است» [ ۷ ] (ص. ۱، ۶).
بنابراین، هنگام ارجاع به «نقشه بومی (یا نقشه‌های مردم بومی)» احتیاط لازم است، زیرا این اصطلاح در موقعیت‌های مختلفی به کار رفته است، از جمله نقشه‌برداری مشارکتی که در آن علاقه و دلیل نقشه‌نگاری محقق، قوم‌شناس یا حتی محقق است. از افراد کنجکاو با توجه به ایده هایی که در اینجا در گفتگوی ما ارائه می شود، درک من این است که ما باید از این اصطلاح برای نگاشت هایی استفاده کنیم که به صراحت حاوی دانش بازنمایی بومی، انگیزه ها و اشکال هستند، حتی اگر اینها برای ما “انتزاعی”، “غیر قابل کشف” یا “غیر ممکن” باشند. جغرافی دانان بومی هدف من در اینجا ایجاد عناصر یا معیارهایی نیست که مشخص کند کارتوگرافی بومی (یا نقشه‌برداری از مردم بومی) چیست، بلکه تأیید نشانه‌هایی از اصالت در نقشه‌برداری آنهاست.
به این معنا، وایتهد اشاره می کند که امروزه بسیاری از نمایش های نقشه برداری توسط مردم بومی برای کمک به یادگیری برون زا تولید شده است:
«[…] و برای جبران فقدان درک زبانی بازجوها، به همان اندازه که جغرافیایی. در نتیجه، ما نمی توانیم به سادگی فرض کنیم که چنین تمرین هایی بخشی از یک سنت بومی است. آنها باید به‌عنوان شواهدی از انعطاف‌پذیری شیوه‌های کارتوگرافی بومی و همچنین برجسته کردن نیازهای مختلف نقشه‌برداری «محلی‌ها» و «غریبه‌ها» دیده شوند.
[ ۱ ]، (ص ۳۱۹).
بسیاری از آنچه ما «نقشه‌های بومی» می‌نامیم، به‌عنوان یک پالمپسست شکل می‌گیرند، که در آن انگیزه‌های نقشه‌کشی استعماری برای کالبد شکافی ثروت طبیعی پاک می‌شود تا دلایل جدیدی را بر آن‌هایی که قبلاً وجود داشته‌اند، حتی اگر هنوز در چارچوب عقل نقشه‌نگاری غربی، با سنت‌ها و کدگذاری‌های دکارتی حک شود، پاک می‌شود. سبک و رنگ املا را تغییر دهید، اما کاغذ همان است! در نتیجه، پاک کردن ناقص و مشهود است و رگه هایی از دوگانگی غربی ذهن و جهان و شیئی شدن زمین به جای می گذارد. دیدگاه یک نقشه برداری از ارتفاعات، دور و جدا از زمین، غالب است [ ۷ ]]). انسان و طبیعت متحد می مانند و زمین به عنوان تامین کننده منابع طبیعی نقشه برداری می شود. ما نمی توانیم فراموش کنیم که درک طبیعت به عنوان خارج از انسان، مانوری بوده و هست که به ما امکان می دهد فضای «خالی» را کشف کنیم [ ۱۷ ].
در برخی کیهان‌شناسی‌های بومی، طبیعت به معنای جهانی آن درک می‌شود که در آن همه چیز طبیعت است، از جمله هر یک از ما [ ۱۸ ].]. این بدان معناست که بر خلاف کیهان شناسی مسیحی اروپامحور (من) طبیعت گرایانه، که زمین را عینیت می بخشد (و کاوش می کند)، بسیاری از گروه های قومی بومی آن را از طریق حضور ارواح در حیوانات، گیاهان، اشیا یا مکان ها «شخصیت بخشی» می کنند. همانطور که راندستروم به ما هشدار می دهد، لازم است مراقب باشیم که نیهیلیست نباشیم و نقشه برداری های بومی (یا نقشه برداری از مردم بومی) را از پروژه ها/تحقیق موقعیت های نقشه نگاری/جغرافیایی بین فرهنگی که شامل جهان بینی نیز می شود خفه، تحریف یا جدا کنیم. و جایگاه ما در آن همانطور که راندستروم می‌گوید، آگاهی از میراث نقشه‌کشی استعماری/استعماری مستلزم تعادل بین حفظ برخی تفاوت‌ها و غلبه بر برخی دیگر است، اگر می‌خواهیم به جامعه‌ای برسیم که در برابر تفاوت‌ها مدارا کند و در عین حال برای همه ما عادلانه باشد. [ ۷] (ص ۵)، و این یکی از چالش های نوبت استعماری بوده است.
کروز [ ۱۹ ] هنگام تحلیل تفکر استعماری در جغرافیا به این نکته اشاره می‌کند که حتی با پایان دوره استعماری اقتصادی و سیاسی (که بین قرن‌های ۱۶ و ۱۹ تاریخی شد)، استعمار همچنان باقی‌مانده‌ای غیرقابل کاهش در شکل‌گیری اجتماعی و در مسیر ماست. تولید دانش، «[…] خود را به متنوع‌ترین شیوه‌ها در نهادهای سیاسی و دانشگاهی، در روابط سلطه/سرکوب، در شیوه‌های جامعه‌پذیری اقتدارگرایانه ما، در حافظه، زبان، تخیل اجتماعی، در ذهنیت‌های ما نشان می‌دهد.» [ ۱۹ ] (ص ۱۵). با حذف روش های زندگی، ارتباط و بازنمایی یا خودنمایی، مرتکب یک معرفت کشی می شویم [ ۲۰ ]] که آن را غیرممکن می کند یا از سوی دیگر (از) سوبژکتیویته های آنها و در مورد نقشه نگاری، نظام های نمادین کیهانی آنها را که دیگری (فرد) از جهان و از خود و همچنین از آنها دارد، سلب می کند. اشکال ملموس بازنمایی و ثبت خاطرات و تجربیات آنها» [ ۱۹ ] (ص. ۱۷).
انتقاد از شکل استعماری بازنمودهای نقشه کشی متضمن تعهد معرفتی، سیاسی و اخلاقی به نقشه برداری مشارکتی از/با/برای مردم بومی است. به همین دلیل است که من از یک نقشه کشی استعماری دفاع می کنم و نه از یک کارتوگرافی ضد. این جنبش مخالف آن نیست، اما مسیر متفاوتی را طی می‌کند، که همان مسیری را طی می‌کند که نقشه‌نگاری‌های اجتماعی و فرهنگی، که با «تنش کردن» نقشه‌برداری رسمی/آکادمیک غربی، بحث‌های ارزشمندی را به وجود آورده است. به عبارت دیگر، نقشه کشی استعماری جنبشی است که با «[…] قرار دادن گذشته استعماری خود به عنوان نقطه شروعی برای تحت فشار قرار دادن ویژگی های جوامع ما» [ ۱۹ ]] (ص. ۲۳) انحصار نقشه‌کشی مرتبط با علم مدرن و پروژه جامعه آن را زیر سؤال می‌برد، که با یک جهان‌بینی اروپامحور مشخص شده است که فضا را به‌عنوان منبع [ ۲۱ ]، به‌عنوان سطحی برای تسلط [ ۱۷ ] و به‌عنوان یک محصول بازاریابی در نظر می‌گیرد. /ملاک [ ۱۹ ].
نقشه‌برداری استعماری بومی رویکردی منصفانه‌تر و فراگیرتر را پیشنهاد می‌کند، که به ما امکان می‌دهد شیوه زندگی، بودن، تفکر، بازنمایی متفاوت از مدل غالب جامعه غربی را بشناسیم و بشناسیم. این فضا را برای نقشه‌هایی باز می‌کند که صرفاً تجویزی نیستند و بر سودمندی یا نیاز سیستم سرمایه‌داری کنترل قلمرو و بهره‌برداری از منابع نوشته شده بر روی پوست کاغذ تمرکز دارند [ ۲۲ ].
در نهایت، من می خواهم کاملاً واضح بگویم که این بازتاب یک محقق سفیدپوست برزیلی، اروپایی تبار است که در حال توسعه پروژه هایی در این زمینه بوده است. به همین دلیل، من در اینجا برخی از نگرانی های نقشه کشی و مراقبت های کیهان شناختی را به اشتراک گذاشته ام که برای من مهم به نظر می رسد وقتی در مورد نقشه نگاری های بومی صحبت می کنیم. داشتن استعمار زدایی به عنوان یک موضع معرفت شناختی و انگیزه داشتن علایق بین فرهنگی باعث شده است که جایگاه ناخوشایند خود را به عنوان یک محقق و به عنوان یک شخص در جهان به طور اساسی بررسی کنم. همانطور که Théo Evan [ ۲۳ ] نگران ارائه قطب نما به رهبر Tuschaua بود، ما باید از اقدامات / پروژه های نقشه برداری خود با / از / برای مردم بومی آگاه شویم.

منابع

  1. Whitehead، N. Cartography بومی در دشت آمریکای جنوبی و کارائیب. در تاریخ کارتوگرافی، جلد ۲، کتاب ۳: کارتوگرافی در جوامع سنتی آفریقا، آمریکا، استرالیا و اقیانوس آرام . Woodward, D., Lewis, GM, Eds. انتشارات دانشگاه شیکاگو: شیکاگو، IL، ایالات متحده آمریکا، ۱۹۹۸; صص ۳۰۱-۳۲۶٫ [ Google Scholar ]
  2. Campos, MD Fazer o tempo’ e ‘o fazer do tempo’: Ritmos em concorrência entre o ser humano ea natureza. Ciência Ambiente ۱۹۹۴ ، ۸ ، ۷-۳۳٫ [ Google Scholar ]
  3. Laplantine، F. Aprender Antropologia ; Brasiliense: سائوپائولو، برزیل، ۲۰۰۳٫ [ Google Scholar ]
  4. Tuan، Y.-F. Espaço e Lugar: A Perspectiva da Experiência ; Eduel: Londrina، برزیل، ۲۰۱۳٫ [ Google Scholar ]
  5. کوپنوا، دی. Albert, B. A Queda do Céu: Palavras de um Xamã Yanomami ; Companhia das Letras: سائوپائولو، برزیل، ۲۰۱۵٫ [ Google Scholar ]
  6. وودوارد، دی. لوئیس، GM مقدمه. در تاریخ کارتوگرافی. جلد ۲ کتاب ۳: نقشه برداری در جوامع سنتی آفریقا، آمریکا، استرالیا و اقیانوس آرام . انتشارات دانشگاه شیکاگو: شیکاگو، IL، ایالات متحده آمریکا، ۱۹۹۸٫ [ Google Scholar ]
  7. راندستروم، آر. نقشه برداری پست مدرنیسم: مردم بومی و تغییر جهت نقشه نگاری آمریکای شمالی. Cartographica ۱۹۹۱ , ۲ , ۱-۱۲٫ [ Google Scholar ] [ CrossRef ]
  8. Cosgrove, D. Mappings ; Reaktion Books: لندن، بریتانیا، ۱۹۹۹٫ [ Google Scholar ]
  9. Pinheiro، JQ Mapas cognitivos do mundo: Representações mentais distorcidas؟ در Aventura Cartográfica: Perspectivas, Pesquisas e Reflexões Sobre a Cartografia Human ; Seemann, J., Ed. Expressão Gráfica: Fortaleza، برزیل، ۲۰۰۵; صص ۱۵۱-۱۶۹٫ [ Google Scholar ]
  10. Breda، TV Políticas curriculares em contextos amazônicos: Os desafios para uma educação indígena com/na/pela diferença. Revista Ciência Geográfica Ensino—Pesquisa—Método. Dossiê Ensino Geogr. ۲۰۲۰ ، XXIV ، ۳۵۳-۶۷۴٫ [ Google Scholar ]
  11. شاکر، ا. سرزعبدی، پ. Serenhimirãmi، P. هیپرو سوپرتاپرا، پ. Prépe، A. Romhõsi’wai Hawi Rowa’õno re Ihöimana Mono: A Criação do Mundo Segundo os Velhos Narradores Xavante (Fundamentos Primeiros para Uma Antropologia Espiritual) . سائو پائولو، برزیل. ۲۰۱۲٫ در دسترس آنلاین: https://www.cpei.ifch.unicamp.br/pf-cpei/%20/EidArthurShakerFauzi.pdf (دسترسی در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۱).
  12. Breda، تلویزیون Entre Escritos، تصاویر، خاطرات و تجربیات epaciais. در Geografias Literárias: Escritos, Diálogos e Narrativas ; پرتغال، JF، اد. EDUFBA: سالوادور، برزیل، ۲۰۲۰٫ [ Google Scholar ]
  13. Campos، MDA Cosmologia dos Caiapós. کشیش علمی صبح. سوتین. مخصوصا اختر. ۲۰۰۶ ، ۱۴ ، ۶۲-۷۱٫ [ Google Scholar ]
  14. Campos، MD Por que SULear؟ Astronomias do Sul e culturas Locais. در Perspectivas Etnográficas e Históricas sobre as Astronomias ; Faulhaber, P., Borges, LC, Eds. Museu de Astronomia e Ciências Afins: ریودوژانیرو، برزیل، ۲۰۱۶; ص ۲۱۵-۲۴۰٫ [ Google Scholar ]
  15. Seemann, J. Histórias da Cartografia, Imersão em Mapas e Carto-Falas: Métodos para estudar culturas cartográficas. در Grafias do Espaço: Imagens da Educação Geográfica Contemporânea ; Cazetta، V.، Oliveira Junior، WM، Eds. Alínea: Campinas، برزیل، ۲۰۱۳; صص ۸۷-۱۰۶٫ [ Google Scholar ]
  16. Aguiar, JVdS Narrativas Sobre Povos Indígenas na Amazônia ; Edua: Manaus، برزیل، ۲۰۱۲٫ [ Google Scholar ]
  17. مسی، دی. پلو اسپاچو. Uma Nova Política das Espacialidades ; برتراند برزیل: ریودوژانیرو، برزیل، ۲۰۱۵٫ [ Google Scholar ]
  18. Krenak, A. Ideias Para Adiar o Fim do Mundo ; Companhia das Letrinhas: سائوپائولو، برزیل، ۲۰۱۹٫ [ Google Scholar ]
  19. Cruz, VdC Geografia e pensamento descolonial: Notas sobre um diálogo necessário for a renovação do pensamento crítico. در Geografia e Giro Descolonial: Experieências, Ideias e Horizontes de Renovação do Pensamento Crítico ; Cruz, V., Do, CO, Araújo, Dd, Eds.; Letra Capital: ریودوژانیرو، برزیل، ۲۰۱۷; صص ۱۵-۳۶٫ [ Google Scholar ]
  20. سوزا سانتوس، BD A Crítica da Razão Indolente: Contra o Desperdício da Experiência ; کورتز: سائو ژائو، برزیل، ۲۰۰۲; جلد ۱٫ [ Google Scholar ]
  21. Tuan، Y. تصاویر و نقشه های ذهنی. ان دانشیار صبح. Geogr. ۱۹۷۵ ، ۶۵ ، ۲۰۵-۲۱۲٫ [ Google Scholar ] [ CrossRef ]
  22. Breda، TV Razões cartográficas and motivos de mapeamentos: Notas sobre represações epaciais indígenas. Raega-O Espaço Geográfico em Análise ۲۰۲۱ ، ۵۲ ، ۱۵۱–۱۷۱٫ [ Google Scholar ]
  23. Sierpente، El Abrazo de la . Direção Directiono de Ciro Guerra. اسفرا فرهنگی. ۲۰۱۶٫ در دسترس آنلاین: https://iffr.com/nl/iffr/2016/films/el-abrazo-de-la-serpiente (دسترسی در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۱).
شکل ۱٫ تصویری از مفهوم جهان Xavante و اشکال جهت گیری های فضایی. منبع: شاکر [ ۱۱ ] (ص ۷۹).
شکل ۲٫ مسیر خورشید (محور شرق به غرب) – طراحی توسط والمیر ژاوانته. منبع: رکورد میدانی، ۲۰۱۷٫
شکل ۳٫ قطب نما با نشانگر جهت شمال. منبع: نویسنده
شکل ۴٫ جهت گیری Kayapó. منبع: کامپوس، [ ۱۳ ] (ص ۶۶).
شکل ۵٫ سر و کلاه تشریفاتی Mekutom . (۱) قوس نگهدارنده پرها نشان دهنده لایه های جهان بالا (پیکرا) است. (۲) پرهای ماکائو قرمز، ماکائو آبی و پرهای طوطی نمایانگر چهره خورشید هستند. (۳) درازترین پرهای مرکزی بینی و چشمان خورشید هستند. (۴) پرهای درازتر در طرفین گوش های خورشید را به تصویر می کشند. (۵) مسیر خورشید در این جهان با نوار قرمز نشان داده شده است که شرق و غرب را متحد می کند. (۶) میله نماد طناب است که اجداد برای فرود آمدن به این جهان استفاده می کردند. (۷) کلاه ایمنی قاب شده با موم زنبور عسل مخلوط با بقایای سبزیجات خشک شبیه لاک پشت آب شیرین یا تراکاجا است.. بالاترین قسمت کلاه، نماد مرکز جهان و محل اولین دهکده است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خانهدربارهتماسارتباط با ما