۲٫۳٫۱ساختارهاشرق ۲
ما هریک از هشت ساختار و جنبههای مربوط به آنها را به ترتیب توسط دستهبندی، فرایند و نتیجة ترتیب بحث که دلالت بر وابستگی سست مسائل مفهومی دارد، ارائه میکنیم. وقتی از EAST2 برای چارچوببندی مطالعات پژوهشی تجربی استفاده میشود، برخی از جنبهها از طریق مقدمات نگرانی و سؤالات پژوهشی مطرحشده احتمالاً برای هر مطالعة خاص مناسبتر از سایر جنبهها هستند. اینکه آن جنبهها چگونه از نظر متغیرها عملاً عملیاتی میشوند، تا حد زیادی به استراتژی دادههای رفتاری اجتماعی بهعنوان بخشی از طرح تحقیق تجربی مورد بحث در فصل ۴ بستگی دارد.
۲٫۳٫۱٫۱ساختارها و جنبههای مربوط به تشکیل جلسة یک وضعیت مشارکتی
سه ساختار متشکل از یازده جنبه، تشکیل جلسه را مشخص میکند. تأثیر در مورد یک موقعیت تصمیمگیری زمانی که فناوری اطلاعات درگیر است.
ساختار ۱: نفوذ اجتماعی – نهادی نفوذ اجتماعی – نهادی معمولاً بر اساس قانون، دستور، سیاست، هنجار اجتماعی یا رویدادهای طبیعی است. معمولاً خارج از کنترل هر فردی، یکی از جنبههای نفوذ اجتماعی – نهادی، قدرت و کنترل است که به حقوقی اشاره دارد که با دستور رسمی یا غیررسمی اعطا میشود؛ بهعنوان مثال، قوانین و مقررات یا آگاهی گروههای ذینفع خاص (گری ۱۹۸۹، کانروتر و همکاران،۱۹۸۳، کانروتر،اسلوویک،۱۹۹۶، مک گرگور۱۹۹۶) (ساسکیند و فیلد ۱۹۹۶). این موضوع مهمی از دستورکار تحقیقاتی PGIS و جامعه
و همچنین تصمیمگیری مشارکتی است. (کانروتروهمکاران،۱۹۸۳)(رن وبلرو ویدمن، ۱۹۹۵، شپارد ،۱۹۹۵، پیکلس ، ۱۹۹۵) اینکه آیا گروههای شرکتکنندة خاص قصد اعمال قدرت خود را دارند یا خیر، برای همة گروههای شرکتکننده نگران است.
جنبة دوم نفوذ اجتماعی – نهادی حوزة موضوعی بهعنوان هدف، محتوا و ساختار است. وود و گری (۱۹۹۱) اشاره میکنند که اشتراک علاقه در «حوزة موضوعی»، چیزی است که اساساً افراد را در اتحادهای مشترک برای انجام کار گروهی بینسازمانی گرد هم میآورد. به اشتراک گذاشتن یک حوزة موضوعی برای ایجاد تمرکز بر اینکه چه چیزی یک موقعیت تصمیمگیری را تشکیل داده که ارزش پرداختن به آن را شکل میدهد، مهم است؛ بنابراین برای اینکه چرا افراد اصلاً برای تصمیمگیری دور هم جمع میشوند
(کانروتر و همکاران،۱۹۸۳،هیلی،۱۹۹۵،دسانکتیس وپول،۱۹۹۴،ام سی گراس، ۱۹۸۴، رفیفا، ۱۹۸۲، وود و گری ،۱۹۹۱).
تنها از اواسط دهة ۱۹۸۰، محققان با مشکلاتی درگیر شدهاند که انگیزة طراحی نرمافزار مبتنی بر گروهها را با هر ماهیتی ایجاد میکند. مک گراث (۱۹۸۴) با تمرکز بر گروههای کوچک، مروری جامع از ادبیات فعالیت گروهی برای ترکیب دایرة وظایف متشکل از هشت نوع کار انجام داد: ایجاد ایده، تولید طرح، حل مسئله با پاسخهای صحیح، تصمیمگیری در مورد مسائل با اولویت، حل تعارضات، دیدگاه، حل تضاد منافع، حل تضاد قدرت و اجرای وظایف عملکردی.
با توجه به هدف، محتوا و پیچیدگی کار، اکنون بهطور گسترده تشخیص داده شده است که بسیاری از مسائل فضایی به نام «شرور» و «بد ساختار» (ریتل و وبر ،۱۹۷۳) حاوی چیزهای نامشهودی هستند که بهراحتی قابل اندازهگیری نیستند و ساختار آنها فقط تا حدی شناخته شده است یا تحت فشار عدم قطعیتها هستند. راهحلهای بالقوه اغلب به مناقشات NIMBY تبدیل میشوند (کوکللیسو مونمونیر۱۹۹۵، دریاچه ۱۹۸۷، پوپر،۱۹۸۱، ساسکیند و کرویکشانک،۱۹۸۷) .
این مشکلات مستلزم مشارکت افرادی است که حوزههای مختلف شایستگی، برنامههای سیاسی و ارزشهای اجتماعی را نمایندگی میکنند. همچنین از دیدگاه سازمانی، تقسیم تخصصی دانش و مهارت در بسیاری از جوامع به این معنی است که تصمیمات پیچیده از طریق در نظر گرفتن ورودیهای متعدد توسط افرادی که وظیفة فعالیتها و مسئولیتهای مختلف در مکانهای متفاوت را دارند، شکل میگیرد.
مشکلات شرورانه، عمومی- خصوصی حداقل از سه نوع مشخص است عدم قطعیت که به پیچیدگی میافزاید
(کوئنن، هویتماو اوتول،۱۹۹۸). یکی از انواع عدم قطعیت به دانش در مورد محیط طبیعی مربوط میشود؛ بهعنوان مثال، آنچه در مورد فرایندهای طبیعی و تأثیراتی که ممکن است انسان در چنین فرایندهایی داشته باشد، نمیدانیم. نوع دوم عدم قطعیت در مورد نیات در زمینههای انتخابی مرتبط از منظر فنی است؛ یعنی اینکه آیا یک راهحل از نظر فنی بهتر از دیگری است یا خیر. نوع سوم، عدم اطمینان در مورد ارزشها است؛ یعنی اینکه کدام دغدغههای ارزشی در جامعه، اغلب با آگاهی کامل که نمیتوانیم همة ارزشهای مورد توجه را دنبال کنیم، باید دنبال شوند. بک (۱۹۹۲) مشاهده میکند که درگیریهای اجتماعی عمده در جوامع غربی، حول توزیع و تحملپذیری خطرات برای گروههای اجتماعی، مناطق و نسلهای آینده متمرکز شده است که منجر به برچسب «جامعة در معرض خطر» میشود. با چنین علایق بالا، اغلب در گذشته، تعارضات مشکل به کاهش یافته است تفاوت در تفسیر حقایق و/ یا تفاوت در ارزشهای ذینفعان. سادهسازی بیشازحد منجر به نسخهای سادهگرایانه میشود که تضادهایی که تشخیص داده میشوند مربوط به حقایقاند، به «علم بیشتر» نیاز دارند؛ درحالیکه آنهایی که دربارة ارزشها هستند به «سیاست بیشتر» نیاز دارند. چنین تقلیلگرایی با عدم تشخیص اینکه تفاوتهای ارزشی عمومی با عدم قطعیتهای واقعی و اعتماد به نهادهای عمومی مرتبط است، پتانسیل مشارکت عمومی را کمرنگ کرده است (رن،وبلر و ویدمن،۱۹۹۵).
با تشخیص کمبود در دیدگاه سادة «واقعیت در مقابل ارزش»، با بسط کار فانکوییکزو راوتز،(۱۹۸۵)،
چارچوبی را برای توصیف مشکلات بهعنوان موضوعی از تفاوتها در یک یا چند مورد پیشنهاد کردند. در این سه سطح بحث، بحث بر سر طیفی از شدت تعارض مشکل و درجة پیچیدگی مشکل متفاوت است (شکل ۲٫۲ را ببینید). سطوح تعارض در یک مشکل به دلیل تفاوتها بهعنوان موضوع جهانبینی و ارزشها، تجربه، اعتماد، دانش و تخصص است (رن، وبلر و ویدمان، ۱۹۹۵).
سومین جنبه از نفوذ اجتماعی – نهادی شامل افراد، گروهها و/ یا سازمانها بهعنوان دعوتکنندة شرکتکنندگان است (کاوی و اوتول، ۱۹۹۸، رن، وبلر و ویدمن ۱۹۹۵، ساسکیند و فیلد ۱۹۹۶، وود و گری ۱۹۹۱). وود و گری (۱۹۹۱) دعوتکننده را بهعنوان تأثیر اساسی در تعیین موضوع و جهت برای بحث و احتمالاً طرفی که بهعنوان تسهیلکنندة تلاش عمل میکند، در نظر میگیرند. سیاست گرد هم آوردن مردم، هنر والایی است که بیشتر مورد ستایش قرار میگیرد و بهعنوان دلیلی اساسی برای چگونگی و چرایی پرداختن به مشکلات پیچیده به روش آنها شناخته میشود. رن، وبلر و ویدمان (۱۹۹۵) مجموعهای از مطالعات مشارکت شهروندان را از یک کارگاه تحقیقاتی ترکیب میکنند که نشان میدهد استراتژیهای مختلف مشارکت، تواناییهای مختلف را ارتقا میدهند.
شکل ۲٫۲ سه سطح تعارض در مسائل تصمیمگیری بر اساس شدت تعارض و درجة پیچیدگی مسئله (اقتباسشده از رن، وبلر و ویدمن ۱۹۹۵، ص. ۳۵۶)
گروههای مختلف صدا به گفتمان، انواع مختلفی از گفتمان را معرفی میکنند که مجاز هستند و انصاف در ارائه صدا بهطور چشمگیری متفاوت است. از آنجایی که سازمانها به دلیل آشنایی با تجربیات گذشته، انواع مختلفی از مشارکت را ترجیح میدهند، احتمالاً برخی مشکلات پیچیده وجود دارد. زمانی که یک استراتژی جایگزین ممکن است بهتر کار کند (رن، وبلر و ویدمان ۱۹۹۵، استرن و فاینبرگ ۱۹۹۶) و شاید از فرصتی برای استفاده از استراتژی که بهطور مداوم موفقیت برد- برد را نشان میدهد اجتناب شود، به روشهای استاندارد پرداخته میشود
(ساسکیند،لویو توماس _لامر،۲۰۰۰) چهارمین جنبه از نفوذ اجتماعی – نهادی، انتخاب تعداد، نوع و تنوع شرکتکنندگانی است که برای رسیدگی به یک مشکل گرد هم آمدهاند. دسترسی به گفتمان از نظر صدا دادن به همة گروههایی که تحت تأثیر موقعیت مشکل و پیچیده هستند، معضل کنایهآمیزی ایجاد میکند. اکثر تحقیقات اذعان دارند که هرچه گروه بزرگتر و با علایق مختلف تشکیل شود، فرصت بیشتری برای درگیری وجود دارد (استرن و فاینبرگ ۱۹۹۶)؛ بنابراین، درک میشود که منافع بیشتر به معنای زمان راهحل طولانیتر است. با این حال، زمانی که همة منافع در ابتدای یک فرایند تشکیل نمیشوند، فرصت بیشتری برای چالش، شاید به شکل طرح دعوا، در تکمیل فرایند وجود دارد (رن، وبلر و ویدمان، ۱۹۹۵)؛ بنابراین، حتی اگر به نظر برسد که تشکیل گروههای بیشتر در کوتاهمدت یک فرایند را گسترش میدهد، عدم تشکیل گروههای مناسب خطر شکست مشورت را از طریق چالشهای مداوم ایجاد میکند(ساسکیند و فیلد،۱۹۹۶).( (کوئنن، هویتماو اوتول ، ۱۹۹۸).این جنبه سطحی از تجزیه و تحلیل را برای یک موقعیت تصمیم معرفی میکند که بر حسب سطوح تصمیمگیری گروهی درونسازمانی، در سطح سازمان یا بینسازمانی بیان میشود(کانروتر و همکاران،۱۹۸۳،هیلی،۱۹۹۵،دسانکتیس وپول،۱۹۹۴،ام سی گراس، ۱۹۸۴، رفیفا، ۱۹۸۲، وودو گری،۱۹۹۱). رابرتز و بردلی ۱۹۹۱، وود و گری ۱۹۹۱، رایفا ۱۹۸۲، استرن و فاینبرگ ۱۹۹۶).آوردن این جنبه به تمرکز مرکزی به ما امکان میدهد تفاوتهای بالقوه بین گروهها را در سطوح مختلف درک کنیم؛ اگرچه ممکن است آنها موضوع یکسانی را در نظر بگیرند. اگرچه پیوندها بهوضوح در بین سطوح مشهود است، اما برای کشف پیوندهای سطح متقابل به شیوهای سیستماتیک، کار کمی انجام شده است. با توجه به اینکه این مورد است، مهم است که یک رویکرد نظری به سطوح چندگانة تصمیمگیری بپردازد. سطوح چندگانة ترکیبشده از ادبیات (گری و وود ۱۹۹۱، پاسکورو ۱۹۹۱، وود و گری ۱۹۹۱).عبارتاند از: فردی، درونسازمانی، در سطح سازمان، بینسازمانی (جامعة فراسازمانی) و جامعه. اگرچه تصمیمگیری در سازمانها، یعنی گروههای درونسازمانی و در سطح سازمان بینبخشی، شاید رایجترین زمینه برای همکاری باشد (پول،۱۹۸۵، مسرو کامبل،۱۹۹۵)، وود و گری (۱۹۹۱) معتقدند که تصمیم گروه بینسازمانی، ایجاد در میان سهامداران مستقل و پیچیدهتر است. تفاوت در این است که در حال حاضر و به احتمال زیاد، شرکتکنندگان از یک سازمان مجموعهای از قوانین، هنجارها و ساختارهای سازمانی را به اشتراک میگذارند (کامبل،۱۹۹۶،ساکمن۱۹۹۱) در حالی که شرکتکنندگان از سازمانهای مختلف، ممکن است بسته به ماهیت موضوعات مورد نظر یا نه (وود و گری ۱۹۹۱). مثلاً، (کویو اوتول ،۱۹۹۸) پیشنهاد میکنند که شاید پیوند دادن و یکپارچهسازی سطوح دولت در تصمیمگیری، مهمتر از یافتن سطح مناسب برای رسیدگی به یک مشکل است تا مشکل از نظر اداری آسانتر شود. آن حوزههای آبخیز مدیریت حوضة رودخانههای بین ایالتی راکه به حوزههای قضایی اداری توجهی ندارند، بررسی میکنند.جنبة پنجم نفوذ اجتماعی- نهادی از مجموعهای از قوانین و هنجارها بهعنوان ساختارهای اجتماعی در میان شرکتکنندگان ناشی میشود. چنین تأثیرات ساختاری، اثر متقابل در یک گروه است که از طریق شیوههای مشارکت بهعنوان موضوع انتظارات برای ارتباط اتخاذ شده است (کانروتر و همکاران،۱۹۸۳،هیلی،۱۹۹۵،دسانکتیس وپول،۱۹۹۴،ام سی گراس، ۱۹۸۴، رفیفا، ۱۹۸۲، وودو گری،۱۹۹۱). اگرچه قوانین و هنجارهای سازمانی، موضوع مورد بررسی برای پذیرش و پیادهسازی GIS بوده است (کمپبل ۱۹۹۶، پینتو و آزاد ۱۹۹۴)، (پول،۱۹۸۵،کامبل و مسر،۱۹۹۵) (وود و گری،۱۹۹۱).